پرتاب سکه و موفقیت در بازار فارکس و سرمایهگذاری
فهرست محتوا
پرتاب سکه و موفقیت در بازار فارکس و سرمایهگذاری در فارکس
مقدمه:
پیش بینی حرکت مارکت بسیار جذاب است, اکثر افراد در آموزش فارکس قبل از تسلط برروی مفاهیم اصلی, بدنبال پیش بینی حرکات مارکت هستند.اما می دانیم اکثر سرمایهگذاران و معامله گران در سودآوری از بازار و پیشبینی آن به مشکل بر می خورند. اما سوال اصلی این است که چرا؟ من معتقدم دلیل اصلی این مشکل این است که سرمایهگذاران و معامله گران قبل از تسلط روی مفاهیم اولیه(به خصوص پرایس اکشن) بازار را بصورت یک مدل اقتصادی میبینند، در حالیکه بازار بیشتر یک مدل احتمالی است.که در صورت تسلط بر مفاهیم بنیادین این احتمال می تواند به صددرصد برسد.
اجازه دهید بیشتر توضیح بدهم: عوامل بسیار زیادی روی بازار تأثیرگذار هستند. به لحاظ تئوری، اگر فردی بتواند تمام این عوامل را شناسایی و اندازهگیری کند، قادر خواهد بود بازار را پیشبینی کند. اما مشکل اینجاست که تعداد این عوامل مؤثر و مجهولات خیلی زیاد است. در نتیجه، سرمایهگذاران و معامله گران در تصمیمگیریهای خود، تنها چند مورد از این عوامل را در نظر میگیرند. برای مثال روی نسبت قیمت به درآمد هر سهم (P/E) خیلی حساس هستند. اما در خیلی از موارد میبینیم که چطور این نسبت افزایش مییابد (یعنی قیمت هر سهم نسبت به درآمد آن زیاد میشود) ولی همچنان بازار حرکت صعودی خود را ادامه میدهد و نسبت قیمت به درآمد هم بیشتر میشود. یا مثلا میشنویم که «فدرال رزرو نرخ بهره را افزایش داده»، ولی باز هم بازار به صعود خود ادامه میدهد. یا میشنویم که «بازار در حال حاضر در بالاترین سقف تاریخی خود قرار دارد»، ولی باز هم میبینیم که بازار بالاتر و بالاتر میرود. یا میشنویم «نوساناتی در بازار کالاها وجود دارد»، اما علیرغم این خبر، بازار باز هم صعود میکند.
این عوامل، به تنهایی، شکست میخورند اما نه به این دلیل که اهمیتی ندارند. بلکه بالعکس، این عوامل بسیار هم تأثیرگذار هستند. این عوامل شکست میخورند، زیرا فارغ از اینکه چقدر اهمیت دارند، توسط تعداد بیشماری از سایر عوامل کوچک تأثیرگذار، تحتالشعاع قرار میگیرند. یک میلیون مورچه میتوانند بر یک مار غلبه کنند. این عوامل بیش از اینکه بتوانند جهت حرکت بازار را پیشبینی کنند، این خاصیت را دارند که بعد از پیشروی بازار و مشخص شدن حرکت مارکت در جهت حرکت بوجود آمده، تاییده صادر کنند و افرادی که بر این اساس تحلیل کرده اند بعد از حرکت مارکت بگویند «دیدید گفتم اینطور میشود».
اما اشتباه برداشت نکنید، من هم به این اخبار و عوامل مهم توجه میکنم. منتها زمانی برای آنها ارزش قائل هستم که به وضوح وقوع تغییراتی را در بازار بر اساس مفاهیم بنیادین پرایس اکشن و چک لیست معاملاتی ام مشاهده کنم، نه اینکه از آنها به عنوان ابزاری برای تحلیل و ارزیابی بازار استفاده کنم.در این جا می خواهم به موضوع اصلی مقاله برگردم و بگویم برای سود کردن در مارکت نیاز به پیچیدگی زیادی نداریم.
چطور میشود اگر مدل اقتصادی را کنار بگذاریم و به مدل احتمالی توجه کنیم؟
اجازه دهید این موضوع را با یک مدل احتمالی ساده توضیح دهم: پرتاب سکه
پرتاب سکه
درست همانند بازار، نتیجه و خروجی پرتاب سکه هم به عوامل بسیاری بستگی دارد، مانند موقعیت اولیه سکه، میزان نیروی پرتابکننده سکه، سرعت، نیروی گرانش، رطوبت هوا، اصطکاک و الاستیسیته. و دقیقا مانند بازار، اگر میتوانستیم تمام این عوامل را شناسایی و اثر هریک را به دقت اندازهگیری کنیم، میتوانستیم نتیجه هر بار پرتاب سکه را پیشبینی کنیم.
آیا میتوانیم صرفا با دانستن موقعیت اولیه سکه، نتیجه پرتاب آن را تشخیص دهیم؟ آیا میتوانیم فقط با اطلاع از دو مورد از این عوامل، نتیجه پرتاب سکه را پیشبینی کنیم؟ یا اینکه قبول میکنیم که همه این عوامل فقط تکههایی از یک پازل بزرگتر هستند؟
استدلال قیاسی مرتبط با احتمال پرتاب سکه اشکال دارد. آنها فرض میکنند که شانس یا احتمال ظاهر شدن شیر و خط با هم برابر است. آنها همچنین فرض میکنند که عوامل مؤثر بر نتیجه پرتاب سکه، همگی خنثی هستند. اما از کجا معلوم صحت داشته باشد؟ از کجا معلوم شکل سکه طوری نباشد که تمایل رو آمدن شیر بیشتر باشد. از کجا معلوم اگر سکه را به دفعات بسیار بسیار بسیار زیادی پرتاب کنیم (هزاران مرتبه) ۶۰ درصد مواقع شیر ظاهر نشود؟ ما دو انتخاب داریم:
۱) نتیجه پرتاب سکه را به شانس نسبت دهیم و آن را یک اتفاق رندوم در نظر بگیریم.
۲) از استدلال استقرایی استفاده کنیم و نتیجه بگیریم که تمامی عوامل مؤثر بر خروجی پرتاب سکه خنثی نیستند. از آنجاییکه نمیتوانیم اثر تمامی عوامل را به دقت اندازهگیری کنیم و بگوییم چرا این اتفاق میافتد، میتوانیم نتیجه بگیریم که طراحی سکه به گونهای است که احتمال ظاهر شدن شیر را افزایش میدهد. یعنی ممکن است شکل سکه ناهموار باشد یا اینکه وزن سکه بطور مساوی در دو طرف آن توزیع نشده باشد.
البته با اینکه در ۶۰ درصد مواقع شیر ظاهر میشود، اما باز هم توالی شیرها یا توالی خطها را شاهد خواهیم بود. یعنی گاهی اوقات ممکن است تعداد دفعات ظاهر شدن خط از شیر هم بیشتر شود. اگر به کل نتایج نگاه کنیم، میبینیم که شیر و خط بطور یکسان توزیع نشدهاند. فقط بعد از پرتابهای مکرر سکه میتوان پی برد که سکه بیشتر روی کدام طرف مینشیند.
حالا فرض کنید در ۶۰ درصد مواقع شیر ظاهر میشود و من به شما ۱۰۰ دلار میدهم و از شما میخواهم ۳۰۰ بار روی نتیجه پرتاب سکه شرطبندی کنید. شما در هر بار پرتاب سکه میتوانید هر مبلغی را برای شرطبندی انتخاب کنید. با این شرایط چگونه بازی میکنید؟ اگر به شما بگویم سکه خیلی گرد نیست و در ۶۰ درصد مواقع شیر ظاهر میشود، چطور بازی میکنید؟ گفتن چنین چیزی چقدر روی شرطبندی شما اثرگذار خواهد بود؟
۱) آیا با دانستن ظاهر شدن شیر در ۶۰ درصد پرتابها، روی شیر شرطبندی میکنید؟ یا اینکه بعد از توالی چند بار ظاهر شدن شیر، انتظار نوعی «بازگشت به میانگین» را دارید و روی خط شرطبندی میکنید؟
۲) چقدر شرط میبندید؟ آیا تمام پول خود را ریسک میکنید یا اینکه مبالغ کمی شرطبندی میکنید که اگر چند مرتبه نتیجه مخالفی ظاهر شد، باز هم پول داشته باشید؟ اگر مبالغ کوچکی را انتخاب میکنید، بهترین و بهینهترین مبلغ برای شرطبندی چقدر است؟
۳) آیا یک استراتژی بهینه برای شرطبندی وجود دارد که بیشترین سود و کمترین ریسک را داشته باشد؟ در واقع، چنین استراتژی بهینهای وجود دارد که سود بازی را به بیش از ۳ میلیون دلار میرساند. اگر خوششانس باشید، با این استراتژی حتی میتوانید بیش از ۱ میلیارد دلار هم بدست آورید!
من نمیتوانم بگویم که شما چگونه شرطبندی میکنید، اما برای یک تحقیق دقیقا همین بازی انجام شده است. با این تفاوت که به هر شرکتکننده ۲۵ دلار داده شد و سقف جایزه پرداختی به شرکتکنندگان ۲۵۰ دلار در نظر گرفته شد.
در این تحقیق یک کار دیگر هم انجام شده است. شرکتکنندگان از بین دانشجویان رشته اقتصاد و مدیران سرمایهگذاری شرکتهای بزرگ انتخاب شده بودند. بنابراین منطقی است که انتظار نتایج معقولی را داشته باشیم.
اگر در صورت شرطبندی بهینه تا ۳ میلیون دلار بتوانیم بدست آوریم، در این صورت ۲۵۰ دلار به راحتی قابل دستیابی است. فقط کافی است به درستی شرطبندی کنیم و اجازه دهیم احتمالات به نفع ما تمام شود.
نتایج پایانی بصورت زیر درآمده است:
تعجب کردید؟! مشکلی پیش آمده؟ ۲۸ درصد از این دانشجویان رشته اقتصاد و مدیران شرکتهای سرمایهگذاری با وجود اینکه تضمین شده بود نسبت شیر به خط ۶۰ به ۴۰ است، تمام پول خود را از دست دادهاند؟ ۵ درصد دیگر بخشی از پول خود را از دست دادهاند. فقط ۲۱ درصد آنها توانستند به سقف ۲۵۰ دلار برسند. یعنی ۷۹ درصد آنها هیچ پولی بدست نیاوردند. فراموش نکنید که گفتیم اگر بصورت بهینه شرطبندی کنیم، میتوانیم بیش از ۳ میلیون دلار بدست آوریم.
چیزی که نمودار بالا نشان نمیدهد این است که ۲۵ درصد شرکتکنندگان در ۲۵ درصد مواقع روی خط شرطبندی کرده بودند. فکر کنم این دسته از شرکتکنندگان سعی داشتند پرتاب سکه را زمانبندی کنند یا اینکه امید به «برگشت به میانگین» داشتند.
اما از این تحقیق چه نتیجهای میتوانیم بگیریم؟ پاسخ ساده است، دانستن احتمال بیشتر وقوع یک نتیجه کافی نیست. فرد برای اینکه از این احتمال حداکثر بهره را ببرد، باید بداند چه موضعی باید داشته باشد.
بیایید همین موضوع را روی بازار سهام پیاده کنیم.
تصویر زیر نمودار بازده سالانه S&P 500 را از سال ۱۹۵۰ تا ۲۰۱۷ نشان میدهد:
با بررسی این نمودار میبینید که بازار ۵۴ سال از کل ۶۸ سال صعودی بوده است، یعنی ۸۰ درصد مواقع صعودی بوده. حالا میتوانیم روشهای گوناگونی را امتحان کنیم و ببینیم که آیا این اتفاق «شانسی و تصادفی» بوده یا اینکه «تمایل و سوگیری» واقعی بازار به سمت صعود بوده است. در ابتدا باید ببینیم احتمال اینکه چند سال متوالی بازار نزولی باشد چقدر است. اگر تمایل بازار به صعود در ۸۰ درصد مواقع باشد، نظریه احتمالات پیشبینی میکند که در طول ۶۸ سال، باید تنها ۲٫۵ بار شاهد سالهای نزولی متوالی باشیم.
در مرحله بعد باید میانگین صعود در سالهای مثبت و میانگین نزول در سالهای منفی را با هم مقایسه کنیم. برای مثال اگر نزول سالهای منفی بیشتر از صعود سالهای مثبت باشد میتوانیم اینطور نتیجهگیری کنیم که استمراری در صعود بازار وجود ندارد.
میانگین صعود سالهای مثبت ۱۸٫۷۳ درصد و میانگین نزول سالهای منفی ۱۲٫۴- درصد است. بنابراین میبینیم که نه تنها احتمال مثبت بودن سال خیلی بیشتر از احتمال منفی بودن آن است، بلکه سود سالهای مثبت نیز از سود سالهای منفی به مراتب بیشتر است.
در این مثال میبینیم که هم استمرار و هم دفعات تکرار بالای سالهای مثبت را داریم. بنابراین میتوانیم بگوییم که «تمایل» بازار به صعود بیشتر است و این حالت کمتر ناشی از «شانس و تصادف» است.
قوی سیاه:
اگر مدل احتمالاتی را داشته باشیم، رویدادهای به اصطلاح قوی سیاه را میتوانیم پیشبینی کنیم. میتوانیم بگوییم چنین رویدادهایی در راه هستند. این پدیده جالبی است، چرا که اگرچه قوهای سیاه از قبل قابل مشاهده نیستند، اما قابل پیشبینی هستند.
در مثال بالا، مثبت و منفی بودن بازار را در سالهای مختلف در نظر گرفتیم. من همین بازار را بصورت ماهانه و هفتگی هم بررسی کردهام. با در نظرگیری همه پارامترها تخمین میزنم که تمایل بازار به صعود، بسته به طول مدتزمان بررسی (ماهانه یا هفتگی) در حدود ۶۰ تا ۷۵ درصد است. هرچه طول این مدت بیشتر باشد، درصد تمایل به صعود هم بیشتر است. اما بطور کلی به نظر میرسد که برای هر رویدادی، تمایل به رخ دادن در یک جهت وجود دارد که کاملا قابل اندازهگیری است.
ولی دقیقا مانند مثال پرتاب سکه، هرچه تعداد دادهها بیشتر باشد (تعداد دفعات پرتاب سکه) نتایج بهتری میتوان گرفت.
در مورد مثال پرتاب سکه دیدیم که به دلیل عدم توزیع متقارن جرم سکه در دو طرف آن یا وجود انحنا در آن، تمایل رو آمدن طرف شیر در هر مرتبه پرتاب سکه بیشتر است. در بازار سهام هم اگر منفی و مثبت شدن آن شانسی و اتفاقی نباشد، بنابراین حالتی مشابه «وجود انحنا در سکه» هم برای بازار سهام قابل تصور است. اما در تحقیق شرطبندی روی پرتاب سکه دیدیم که برای کسب سود و بهینه کار کردن به یک استراتژی نیاز داریم. در غیر این صورت، همان نتیجهای را میگیریم که اکثر سرمایهگذاران میگیرند، یعنی ضرر میکنیم.
استراتژی بهینه
تحقیق شرطبندی روی پرتاب سکه نشان میدهد که غریزه، طمع یا دیگر احساسات انسانها، جایگزین تفکر منطقی میشوند. این همان چیزی است که به آن «سرمایهگذاری احساسی» میگوییم و دشمن ماست. استراتژی بهینه نمیتواند فقط یک تابع احتمالی باشد (در ادامه این تابع را توضیح میدهم) بلکه باید با جنبههای احساسی سرمایهگذاری هم سروکار داشته باشد. به عبارتی دیگر، ما نه تنها باید با احتمالات، بلکه با تفکرات غیرمنطقی هم باید سروکار داشته باشیم و راهحلی برای آن پیدا کنیم.
نمودار مربوط به تحقیق شرطبندی روی پرتاب سکه را همیشه به خاطر داشته باشید. این آزمایش به خوبی نشان میدهد که این جمله «اگر از جهت حرکت بازار اطلاع داشتم، آن وقت میدانستم چطور سرمایهگذاری کنم» تا چه حد اشتباه است. مشاهده کردید که ۲۸ درصد از دانشجویان رشته اقتصاد و مدیران حرفهای در این بازی که در آن با قطعیت گفته شد در ۶۰ درصد مواقع شیر ظاهر میشود، تمام پول خود را از دست دادند.
سکه نامتقارن
احتمال اینکه بعد از هر بار پرتاب سکه شیر ظاهر شود، ۶۰ درصد است و ما میتوانیم این اتفاق را ناشی از «انحنای سکه» بدانیم که تمایل آن به رو آمدن شیر را بیشتر میکند. بنابراین خیلی مفید بود اگر میتوانستیم دلیلی همانند «انحنای سکه» برای تمایل حرکت بازار به یک جهت نیز پیدا میکردیم. من دلیل خودم را اینطور بیان میکنم: به نظرم این طبیعت و ذات انسانهاست که هر چیز خراب و شکستهای را تعمیر کنند. شاید به محض خراب شدن آن را تعمیر نکنند، یا شاید ۱۰۰ درصد نتوانند آن را به شکل اول خود درست کنند، اما تلاش میکنند و در اکثر اوقات هم موفق میشوند. این طبیعت انسانهاست که تلاش کنند و تغییرات مثبتی در پیرامون خود ایجاد کنند. مثلا اکثر پدر و مادرها را دیدهاید که خودشان را فدا میکنند تا شرایط بهتری برای فرزندان خود فراهم کنند.
بنابراین میتوانیم تمایل بازار به حرکت به یک سمت را به تلاش انسانها برای جبران اشتباهات خود نسبت بدهیم. شاید این تمایل ناشی از تلاش انسانها برای بهتر کردن اوضاع و شرایط دنیا یا اوضاع و شرایط مالی خودشان و جامعه باشد. به هر صورت این نظر من است و ممکن است دیگران نظر دیگری داشته باشند.
نتیجهگیری
اکثر سرمایهگذاران سعی دارند از طریق انواع و اقسام مدلهای اقتصادی بفهمند بازار به کدام سمت حرکت میکند. مشکل مدلهای اقتصادی این است که صرفا روی چند عامل از بیشمار عامل موثر بر حرکت بازار تمرکز میکنند. مثل این که یک اتومبیل در اتوبان ببینیم و سعی کنیم با نگاه کردن به چرخ سمت راست و جلوی آن، بفهمیم کجا میخواهد برود.
در صورتی که یک مدل احتمالی که تمایل بازار (بین ۶۰ تا ۸۰ درصد مواقع) به حرکت به یک سمت را نشان دهد، خیلی مفیدتر است.
اما مسئله این است که اگر سرمایهگذاران نتوانند به غرایز و احساسات خود غلبه کنند و منطقی فکر کنند، هیچ نوع مدلی قابل استفاده نخواهد بود. اطلاع از چگونگی انجام یک کار و عملی کردن آن دو مقوله جدا از هم هستند.
سرمایهگذاران باید به تمایل حرکت بازار به یک سمت در بلندمدت عادت کنند و کمتر به حرکات کوتاهمدت واکنش نشان دهند. آنها باید نگاه جامعتر و بزرگتری به بازار داشته باشند. مهمتر اینکه به این درک برسند که توصیف و توضیح سرمایهگذاری خیلی ساده است، اما عملی کردن و سود بردن از آن بسیار مشکل.
تابع احتمالی
همانطور که در بالا گفته شد، یک استراتژی بهینه برای انجام شرطبندیهای مکرر با داشتن مقدار مشخصی سرمایه وجود دارد. این روش به معیار کِلی (Kelley Criteria) معروف است که میتوان آن را اینطور بیان نمود:
برای مثال در تحقیق شرطبندی روی پرتاب سکه که احتمال رو آمدن شیر ۶۰ درصد بود و ما هم میخواستیم روی طرف شیر سکه شرطبندی کنیم، این درصد را در ۲ ضرب میکنیم که برابر میشود با ۱۲۰ درصد. اگر ۱۰۰ را از آن کم کنیم، حاصل میشود ۲۰ درصد. به این معنی که اگر همواره با تمام سود و ضررهایی که در طول بازی داریم، ۲۰ درصد از پول خود را روی هر بار پرتاب سکه شرطبندی کنیم، استراتژی بهینهای برای تکرار شرطبندی و ادامه بازی خواهد بود.
با این استراتژی احتمال از دست دادن کل سرمایه به واسطه چند ضرر متوالی کاهش مییابد و بعلاوه درصد سود حاصل از بُردها هم مرتب افزایش پیدا میکند. برای آشنایی با پدیده قوی سیاه در بازارهای مالی توصیه می کنیم مقاله:” بزرگان مارکت.جناب آقای نسیم طالب“را مطالعه نمایید.
گردآوری و ترجمه: آکادمی ویو
منبع: seekingalpha/acadeywave
درود بر همگی
میشه گفت مثل انتشار ناگهانی خبر که روندی را تغییر میده و همه معادلات را بهم میریزه
ممنون استاد
بسیار عالی
سلام و سپاس از مقاله ها ی بسیار مفید
هنگام پرتاب سکه میشه گفت خبری ناگهانی انتشار شود ویا اتفافی بیافتد که روند را یدفه تغییر دهد.
سلام چقدر جالب بود. ممنون میشم از این دست مطالب که ریاضیات و آمار درش دخیله بیشتر بزارید ممنون
چقدر جالب بود. ممنون میشم از این دست مقالات که ریاضیات و آمار درش دخیله بیشتر بزارید مرسی از وقتی که میزارید
مقاله های شما جناب امینوی عزیز، به قدری پر محتواس، مثل یه کتاب خوب میمونه، که باید چندین و چندبار خونده بشه
فک میکنم تشکر از شما کافی نیس،
دعا میکنم همیشه، پر از آرامش باشید. 💐
با ارزوی آرامش برای همه
خیلی خیلی عالی بود استاد خیلی مطلب به شدت درستیه و خیلی ممنونم
مثل الماس تراش میده ذهن رو این مقاله های عمیق و دقیق
ممنون و بسیار
مثل همیشه عالی سلطان❤💯💯
سلام اقای امینو عزیز. ممنون از زحماتتون.
اقای امینو عزیز من روشی پیدا کردم برای خودم در بازار که در گذشته ی مارکت کاملا جوابگو هست و این امری طبیعی هستش و در لایو مارکت هم تست می کنم که جواب میده و دارم بهینه ش می کنم برای خودم….. اما تنها مشکلی که داره بیش از حد ساده بودن این روش هست. و این ساده بودن منو میترسونه. که واقعا به همین راحتی میشه کار کرد. تو بازاری که برای همه غول شده و ۸۵ درصد افراد با ضرر میان بیرون.
سلام ممنون میشم اون روشی که خودتون پیدا کردید رو به منم بگید توی دوران خیلی سختیم❤️🌹
واقعا لذت بردم ممنونم
واقعا تمام مقالات شما بینظیرن.
ما ۳۰۰ صفحه کتاب روانشناسی مارکت میخونیم که تهش برسیم به یک جمله. ولی شما اینقدر زیبا مقالات رو می نویسید که هر خط آن ۳۰۰صفحه کتاب است.
از صمیم قلب مرسی.
سلام و عرض ادب خدمت استاد عزیز و تمام دوستان گل آکادمی
جمله بسیار کلیدی که در این مقاله بود استاد چندین بار در فایلها تاکید کردن که دونستن مطالب با عمل کردن خیلی فرق داره ، در این مقاله هم اشاره شده بود : اطلاع از چگونگی انجام یک کار و عملی کردن آن دو مقوله جدا از هم هستند
استاد بی نظیر هستین
ممنونم که زندگی و روحیات شخصی و تریدری مارو ساختین
شما قطعا و ۱۰۰*۱۰۰ لایق بهترینها هستین
بسیار عالی بود ممنونم از لطفتون
تو کتاب اقتصاد رفتاری هم مثالهای خیلی جالبی در اینباره هست.
به نظرم چک لیست و ایجاد محدودیت برای خودمون در یک بازار نامحدود میتونه بهمون کمک کنه.
شناخت بازار و داشتن دید کلی و همه جانبه به بازار خیلی جذاب و سرگرم کننده هست. ممنون از مطالب مفیدتون
عرض سلام خدمت استاد و دوستان آکادمی
مقاله بسیار مفیدی بود … برداشت بنده این بود که یک مدل احتمالی با درصد موفقیت هرچه بالاتر مثلا بین ۶۰ تا ۸۰ درصد یک استراژی کارامد و لازم برای سودآوری از مارکت هست و ما قابلیت کنترل همه ی فاکتور های یک مدل اقتصادی را نداریم در عین حال باید ازشون آگاهی داشته باشیم…
سپاس بیکران
🌹🙏 ممنون
مدل اقتصادی یعنی چی؟
مدل دیگه مثلا مدل آرایش داریم مدل لباس داریم مدل مو داریم حتی مدل ماشین هم داریم و مدل اقتصادی هم داریم
چیزی که فهمیدم:
سیستم معاملاتی یه مدل احتمالی هست که باید بوسیله یک مدل اقتصادی بررسی بشه که آیا این سیستم معاملاتی احتمالی، کار آمد هست یا نه؟
همین کاری که پایان دوره پرایس اکشن انجام شد.
متشکر
خیلی جالب بود..عالی..تشکر
مقاله بسیار مفیدی بود
عالی بود ممنون
اطلاع از چگونگی انجام یک کار و عملی کردن آن دو مقوله جدا از هم هستند.
سلام، ممنون بابت این مقاله مفید و کارا، جمله طلایی این مقاله از دیدگاه بنده:
اطلاع از چگونگی انجام یک کار و عملی کردن آن دو مقوله جدا از هم هستند.
اگر تمایل بازار به حرکت به یک سمت را به تلاش انسانها برای جبران اشتباهات خود نسبت بدهیم.به این نتیجه خواهیم رسید که این تمایل ناشی از تلاش انسانها برای بهتر کردن اوضاع و شرایط دنیا یا اوضاع و شرایط مالی خودشان و جامعه باشد.پس:
سرمایهگذاران باید به تمایل حرکت بازار به یک سمت در بلندمدت عادت کنند و کمتر به حرکات کوتاهمدت واکنش نشان دهند. آنها باید نگاه جامعتر و بزرگتری به بازار داشته باشند.
تشکر از استاد عزیز و مهربان و دلسوزممم که همیشه و در هر لحظه کنار دانشجوهاشون هستن و موفقیت تک تک اعضای این آکادمی آرزوی قلبیشون هست…
برای استاد و برادر و صمیمی ترین دوستم امینوی دوست داشتنی آرزوی سلامتی، برکت و آرامش میکنم از خداوند متعال
با سلام.بازار فارکس شامل میلیون ها آدم و هزاران بانک و موسسات با رانت و و تفکر های مختلف هستند و زمانی سود حاصل میشه که تفکر ما با تفکر اکثریت هم جهت باشه که فهمیدن این موضوع محاله.در استراتژی تکنیکالی بعنوان مثال احتمال خطای ۱۰ معامله پیاپی هست و در پرتاب سکه هم نیز هست.پس همینه که بازارو به یک مجموعه ای ۵۰_۵۰ تبدیل نموده.از نقطه ورود یا ضرر میکنی یا سود.خب حالا اگر قرارع من ۱۰ معامله بازنده تکنیکالی باشم یا سکه ای فرقی ندارن.پس در نهایت به نظر بنده که ۵ سال دارم نمودارو چک میکنم و معاملات انجام میدم فرقی بین سکه و تحلیل نیست.ولی در هر باخت تحلیلی دنبال سیستم جدید میرویم( معامله گران مبتدی) و حس شکست خوردگی بهشون دست میده و ممکنه هیجانی عمل کنند و یا از بازار خارج بشن و یا مغرور بشن بعد از ۵ معامله سود ده پیاپی در معامله ۶م حجم زیاد کنن و بازار بر خلاف حرکت کنه و تمام سودهای حاصل شده رو ببلعه.ولی من در سکه ۱۰۰۰ پرتاب با هر بار باخت ۱ دلار از دست میدم و ۲ دلار بدست میارم.و درنهایت پیروز از بازار خارج میشم و زمانی هم ک ضرر کنم ناراحت نمیشم چون سکه رو حاکم میدونم و دنبال سیستم دیگه نمیرم( کتاب معامله با ضمیر نا خودآگاه).
پس بنظر بنده بازار همون سکه ماست و سود کردن ما نسبت از دست دادن تا بدستاوردن هاست.کسی الان میتونه ۱۰۰ درصد بگه برای eurusd چه اتفاقی میفته؟خیر
اگر هم کسی بگه آره از ماجرا خیلی پرته.
موفق و پاینده باشید
سلام دوست عزیز
خیلی دوست دارم استراتژی سکه رو یاد بگیرم ممنون میشم اگه در این زمینه کمکم کنید
درود…عزیزجان نمیدونم چقدر از تجربه ورود شما به این حوزه میگذره…استراتژی سکه یعنی بازار بر اساس احتمالاته و هر ورودی که شما میکنید عین این میمونه که یه سکه پرتاب کرده باشید…ایا ما میدونیم قراره سکه شیر بیاد یا خط؟ قطعا خیر…این موضوع دقیقا برای هر معامله صدق میکنه یعنی در واقع ما در هر معامله اصن نمیدونیم قراره سود بشه یا ضرر و باید حداقل ۲۰ معاملع انجام بدیم بعد ببینیم نتیجه چیشده….چون اساسا برای پیش بینی احتمالات به نمونه کافی نیاز داریم
تحقیق شرطبندی روی پرتاب سکه نشان میدهد که غریزه، طمع یا دیگر احساسات انسانها، جایگزین تفکر منطقی میشوند. این همان چیزی است که به آن «سرمایهگذاری احساسی» میگوییم و دشمن ماست.
اما مسئله این است که اگر سرمایهگذاران نتوانند به غرایز و احساسات خود غلبه کنند و منطقی فکر کنند، هیچ نوع مدلی قابل استفاده نخواهد بود. اطلاع از چگونگی انجام یک کار و عملی کردن آن دو مقوله جدا از هم هستند.
سرمایهگذاران باید به تمایل حرکت بازار به یک سمت در بلندمدت عادت کنند و کمتر به حرکات کوتاهمدت واکنش نشان دهند. آنها باید نگاه جامعتر و بزرگتری به بازار داشته باشند. مهمتر اینکه به این درک برسند که توصیف و توضیح سرمایهگذاری خیلی ساده است، اما عملی کردن و سود بردن از آن بسیار مشکل.
همانطور که در بالا گفته شد، یک استراتژی بهینه برای انجام شرطبندیهای مکرر با داشتن مقدار مشخصی سرمایه وجود دارد. این روش به معیار کِلی (Kelley Criteria) معروف است که میتوان آن را اینطور بیان نمود:
برای مثال در تحقیق شرطبندی روی پرتاب سکه که احتمال رو آمدن شیر ۶۰ درصد بود و ما هم میخواستیم روی طرف شیر سکه شرطبندی کنیم، این درصد را در ۲ ضرب میکنیم که برابر میشود با ۱۲۰ درصد. اگر ۱۰۰ را از آن کم کنیم، حاصل میشود ۲۰ درصد. به این معنی که اگر همواره با تمام سود و ضررهایی که در طول بازی داریم، ۲۰ درصد از پول خود را روی هر بار پرتاب سکه شرطبندی کنیم، استراتژی بهینهای برای تکرار شرطبندی و ادامه بازی خواهد بود.