امید و شیوه موثر استفاده از آن برای موفقیت
فهرست محتوا
امید و شیوه موثر استفاده از آن برای موفقیت
مقدمه:
یکی از کلمات منحصر بفرد و تاثر گذار در مورد انسان ها کلمه قدرتمند “امید” است.امید ما را مقاوم و سرسخت میکند.اما آیا ما برای نهایت استفاده از نیروی امید، نحوه استفاده از آنرا بلد هستیم؟
در دهه ۱۹۵۰ میلادی، دانشمندی به نام کِرت ریکتِر آزمایش جالبی انجام داد. او در این آزمایش، تعداد ۱۲ موش اهلیشده را داخل یک ظرفی که تا نیمه از آب پر شده بود، قرار داد.
خیلی دور از انتظار نبود که همه آن موشها غرق شدند. اما هدف از این آزمایش این بود که ببیند پیش از اینکه موشها غرق شوند، تا چه مدت برای نجات خود شنا میکنند.
آقای ریکتر در مقاله خود نوشته است: «اولین موش پس از اینکه دو دقیقه شنا کرد، غرق شد و مُرد». و دو موش دیگر هم تقریبا به همین طریق از بین رفتند. اما نکته جالب اینجاست که ۹ موش باقیمانده به همین سادگی تسلیم نشدند و پیش از مردن، برای چند روز در تلاش برای زنده ماندن، شنا کردند.
در مرتبه بعدی، آقای ریکتر همین آزمایش را با موشهای وحشی انجام داد که توانایی شنا کردن داشتند. لازم به ذکر است که او این موشها را به تازگی به دام انداخته بود و خیلی خشمگین و تندخو بودند. او این موشها را یکی یکی داخل ظرف آب انداخت و اتفاق عجیبی افتاد: همه آنها ظرف چند دقیقه غرق شدند.
آقای ریکتر از خود پرسید: «چه چیزی باعث مرگ این موشها شد؟» «چرا تمام موشهای وحشی و تندخو به محض افتادن در آب مردند، اما موشهای اهلی که طعم آسایش را چشیده بودند، به جز تعداد کمی از آنها، مدت زمان خیلی بیشتری زنده ماندند؟».
پاسخ این سؤالات یک کلمه است: امید.
امید باعث سرسختی میشود
همانطور که میبینید، موشهای وحشی به وضوح میفهمیدند که هیچ راهی برای خارج شدن از آن ظرف وجود ندارد. آنها فهمیده بودند که در موقعیتی قرار دارند که به هیچ طریق نمیتوانند از خود دفاع کنند و در نتیجه تسلیم شدند.
آقای ریکتر در مرحله بعدی کمی آزمایش را تغییر داد. او چند موش وحشی دیگر گرفت و داخل ظرف قرار داد. اما این مرتبه، دقیقا پیش از اینکه بمیرند، آنها را بیرون میکشید، برای مدت کمی نگه میداشت و دوباره به داخل ظرف برمیگرداند. او مینویسد: «این بار موشها خیلی سریع فهمیدند که این موقعیت واقعا هم خالی از امید نیست».
ظاهراً این توقف کوتاه در آزمایش دوم، تفاوت بزرگی ایجاد کرد. این موشها که به آنها مهلت کوتاهی داده شد، نسبت به موشهای وحشی آزمایش اول برای مدت زمان خیلی طولانیتری شنا کردند. به عبارت دیگر، وقتی موشها فهمیدند که محکوم به فنا نیستند و شرایط خیلی وخیم نیست، دلیلی برای شنا کردن داشتند و به این کار ادامه دادند. آنها این بار خیلی راحت تسلیم نشدند.
آقای ریکتر در مقاله خود اینطور مینویسد: «پس از اینکه ناامیدی از بین میرود، موشها نمیمیرند».
قطعا انسانها با موشها فرق دارند، اما همچنان یک وجه تشابه باقی میماند: همه ما برای اینکه به شنا کردن ادامه دهیم، به یک دلیل نیاز داریم. بنابراین، امید نقش مهمی ایفا میکند: امید یک مکانیزم بدوی و ذاتی بقاء است که به ما کمک میکند تا زنده بمانیم.
امیدواری مانند آرزو کردن یا رؤیاپردازی نیست
معمولا برداشتهای نادرستی از امید وجود دارد. مردم و به ویژه افرادی که در زمینههای معاملهگری و سرمایهگذاری فعالیت دارند، وقتی چیزی درباره امید میشنوند یا میخوانند، فکر میکنند منظور همان چشم دوختن به آینده، آمال و آرزوها یا یک سری حرف و حدیثهای احساسی است. و اتفاقا نکته اصلی همین جاست.
امیدوار بودن به معنای آرزو کردن یا رؤیاپردازی نیست. امید بواسطه ارزیابی رویدادهای ممکن وجود دارد و برخلاف رؤیا و خیال، آن رویدادهای ممکن، هرچند با احتمال کم، باید وجود داشته باشند.
برای مثال، فرض کنید شما با یک ماشین تصادف کرده باشید. شما میتوانید آرزو کنید که ایکاش با آن ماشین تصادف نمیکردید، اما نمیتوانید امید داشته باشید که با آن ماشین تصادف نمیکردید، چون این اتفاق افتاده است. برای اینکه برای چیزی امیدوار باشید، باید احتمال وقوع آن اتفاق وجود داشته باشد. امید در یک طرف طیف واکنشهای شما به رویدادهای احتمالی آینده است. در طرف دیگر ناامیدی (درماندگی) است.
بنابراین، به عنوان یک انسان که احتمالات را در زندگی تجربه میکند، شما به امید نیاز دارید. به عبارتی دیگر، نه تنها به امید نیاز دارید، بلکه بخش اجتنابناپذیری از تجربیات شماست. حالا با این اوصاف، باید ببینیم به عنوان یک معاملهگر چقدرو چگونه به امید نیاز دارید.
همانطور که گفته شد، امید به عنوان یک مکانیزم بدوی بقاء، اهمیت بسیاری دارد. اما در زمینه معاملهگری که بایستی تصمیمات منطقی و آگاهانهای گرفته شود، باید در خصوص امید کمی اعتدال ایجاد کرد.
دلیل آن هم ساده است. وقتی در کوتاهمدت برای بدست آوردن چیزی که امیدوار هستید آنرا بدست آورید، برمبنای حالتی از ذهن خود که گریز یا نفرت از ضرر و زیان است عمل میکنید که این امر باعث عدم تمرکزو عدم انعطافپذیری شما می شود.
بنابراین، برای اینکه در هنگام کار کردن با سیستم معاملاتی خود به هم نریزید و قوانین خود را زیر پا نگذارید، باید همواره در میانه طیف امید وناامیدی قرار داشته باشید.
این به معنای حذف کامل امید نیست. بلکه به این معنی است که شما در مورد عملکرد کلی خودتان در بلندمدت و آینده دور امیدوار هستید، اما در کوتاهمدت، امید شما به واسطه درک کاملی که از احتمالات دارید، به تعادل میرسد.
به عبارتی دیگر، شما میدانید که در کوتاهمدت ممکن است هر اتفاقی رخ دهد. منظورم این نیست که شما این نکته را فقط به صورت تئوری و روی کاغذ میداند، خیر، منظورم این است که شما به درک کاملی از این موضوع رسیدهاید. به این طریق، شما دیگر برای چیزهایی که اساساً وقوع آنها امکانپذیر نیست، بیخودی امیدوار نمیمانید.
این یکی از بزرگترین پارادوکسهای زندگی است: اگر میخواهید در یک زمینه قوی شوید، اگر میخواهید نتایجی که در آینده میگیرید آنطور که میخواهید باشد، باید ذهن خود را آرام کنید و روی کارها و اقدامات صحیحی که باید انجام دهید، تمرکز کنید.
متعادل، منطقی
فرض کنید من و شما هر دو یک معامله یکسان در جهت خرید انجام میدهیم. اما با گذر زمان، بازار نشانههایی مبنی بر حرکت به سمت پایین به ما نشان میدهد.
حالا ممکن است شما بگویید: «الان قیمت از همینجا نزول میکند و حد ضرر ما را میزند». و من میگویم: «من میدانم قیمت در حال پایین رفتن است، اما واقعا امیدوارم باز هم صعود کند».
هر دوی ما روی آن معامله تمرکز داریم. اما فرق ما این است که من رویکرد امیدوارانهای دارم در صورتی که شما کاملا مأیوس و ناامید هستید.
حالا فرض کنید دوست مشترک ما که او هم معامله خرید داشته وارد شود و بگوید: «من واقعا میخواهم بازار باز هم صعود کند و این معامله با سود بسته شود، اما در عین حال آمادگی این را دارم که هر چه اتفاق افتاد را بپذیرم و بدرستی عمل کنم. چون طبق چک لیست یک بررسی کامل انجام داده ام و با داشتن یک چشم انداز بلند مدت امیدوار به موفقیت خود هستم.»
میبینید، من و شما هر دو دوست داریم که در این معامله سود بگیریم، همچنین هر دوی ما هم برآورد خوبی از اتفاقات آینده بازار داریم، اما تفاوت ما در رویکردی است که به بازار داریم. و من باور دارم که همین تفاوت رویکرد، اختلاف زیادی بین معاملهگران سودآور و معاملهگران شکستخورده ایجاد میکند.
اگر در یکی از دو انتهای طیف امید و ناامیدی قرار بگیریم، هیچوقت به طرز بهینهای از انرژی ذهنی خود استفاده نمیکنیم. در عوض، اگر یاد بگیرید که امید را از جایگاه تعادل تجربه کنید، و نه از این دیدگاه که گویی وابستگی خاصی به تحقق یک امر در کوتاهمدت دارید، در این صورت به مراتب از عموم مردم جلوتر خواهید بود.
ذهنآگاهی و جایگاه تعادل
ذهنآگاهی (Mindfulness) به ما یاد میدهد که تجربیات خود را بدون هیچگونه وابستگی به آنها بپذیریم. همچنین به ما یاد میدهد که از هر تجربهای در لحظه حداکثر بهره را ببریم و همه اینها با این آگاهی و درک بدست می آید که بالاخره خیلی زود باید همه آنچه اکنون اتفاق افتاد را رها کنیم و اتفاقات و رویدادهای پیشرو را بپذیریم.
بنابراین میبینیم که ذهنآگاهی هم به ما یاد میدهد که امید را از جایگاه تعادل تجربه کنیم. از آنجاییکه تغییر در طبیعت همه چیز نهفته است، لذا هیچچیزی بطور ذاتی و برای همیشه ثابت نیست، حتی احساسات ما نسبت به چیزهای گوناگون هم ثابت نیستند. فارغ از اینکه موقعیت کنونی چقدر وخیم است، هرچیزی امکانپذیر است.
وقتی از ذهنآگاهی در مسیر معاملهگری خود کمک بگیرید، دیگر این تمایل وابسته شدن به هر معامله و هر اتفاقی، به مرور کمرنگ و ناپدید میشود. در این صورت ذهن شما برای هر اتفاقی باز میشود و آمادگی هر چیزی را پیدا میکند.
گردآوری و ترجمه : آکادمی ویو
اینستاگرام آکادمی ویو
یوتیوب آکادمی ویو
دوره پرایس اکشن
دوره فراکتالی
آموزش فارکس
عالی بود مثل همیشه ممنونم از استاد عزیز و تیم موفق اکادمی ویو
استاد عزیز چطور میشه که ما امید و آرزو رو به هم تبدیل میکنیم؟ به طور مثال من احساساتی از نزول قیمت پیدا میکنم و معامله ای در جهت فروش باز میکنم. من SL خودم رو در جای درست قرار میدم اما یک TP خیلی غیر معمول انتخاب میکنم. وقتی قیمت در جهت خلاف معامله حرکت میکنه، من برای این که امید دارم معامله رو در ضرر کم ببندم که ماکزیمم درادون حسابم کمتر بشه، شروع میکنم SL رو جابجا کردن و برداشتن… تا جایی که هنوز نمیخوام باور کنم روند بازار صعودیه و حسابم کال میشه. چرا من همون اول ندیدم که دارم خلاف جهت روند بالاتر ترید میکنم؟ چرا من منتظر نشانه های اتمام روند در تایم بالا و پایین نموندم؟ چرا من عجله میکردم؟ چرا حجم معاملات رو بردم بالا و خواستم از بازار انتقام بگیرم؟ هدف رو چرا فراموش کردم؟ نمیدونم که چرا با اینکه تمام علل شکست خودم رو بررسی کردم ولی نتونستم خودم رو کنترل کنم؟ چند بار دیگه باید ضرر کنم تا به چک لیستم پایبند باشم؟ نه استاد این اسمش امید نبود. طمع و رویا پردازی بود که باعث شد موجودی حسابم رو به یک پنجم کاهش بدم. بازم خوبه حسابم پرو سنت بود ولی روی حسابم غیرت دارم. ممنون از مقاله خوب شما
تشکر ❤️
تشکر از شما و تیم آکادمی ویو
امیدوارم همیشه سلامت وموفق باشید استاد بسیار ممنونم از شما ۰۰
درود و سپاس از زحمات شما استاد بزرگوار و دوست داشتنی
خدارو شکر که هر وقت تو یه مساله گیر میکنیم
استاد مثل فرشته نجات میرسه و مساله رو حل میکنه.
یه عمر مدیونتونیم استاد جان.
زنده باد استاد عزیز
استاد خوب!
امید خوبه. با این که حسابم کال شد (حسابم پروسنت بود برای تمرین)، ولی باعث شد درس های خوبی بگیرم. حد ضرر رو در تمام معاملاتم بزارم. ماکزیمم درادون حسابم رو رعایت کنم. حجم معاملاتم رو کاهش بدم، حس انتقام رو از خودم دور میکنم و به جاش به هنر برنده شدن فکر میکنم. ضررهای معاملاتی دردناک بودند ولی به حس خوب ساختن بعدش که فکر میکنم، درد همراه با لذت میشه برام. امیدوارم بتونم بعد از این جریانات، دندون طمع خودم رو بکنم، ترس از شکست رو کنترل کنم، امید رو به جای رؤیاپردازی تقویت کنم و دانش خودم رو بالاتر ببرم تا بتونم از کارم رضایت داشته باشم.
قدردان محبتهای شما هستیم❤️
سلام .
خیلی متشکرم از بابت اشتراک این موضوع.
لطفا در مورد ثبات شخصیتی یا یکدست عمل کردن در مواجهه با اتفاقات جاری زندگی هم در آینده مطالبی رو با ما به اشتراک بگذارین
متشکرم از استاد و ادمین عزیز
درود و سپاس
«پذیرش »قدم بزرگی در خودآگاهی هست
با تشکر از زحمات شما استاد گرانقدر
((این یکی از بزرگترین پارادوکسهای زندگی است: اگر میخواهید در یک زمینه قوی شوید، اگر میخواهید نتایجی که در آینده میگیرید آنطور که میخواهید باشد، باید ذهن خود را آرام کنید و روی کارها و اقدامات صحیحی که باید انجام دهید، تمرکز کنید.))
عاللییی بود استاد عزیز واقعا یکی از مهم ترین درس هایی که من راجب خودم گرفتم همین تمرکز کردن بوده …
صبح تا شب به چی داریم فکر میکنم؟ روی چه چیز های داریم تمرکز میکنیم؟ این سوال ها سوال های امروز من از خودمه
جدا از بحث مارکت
ممنون از تمامی خانواده عزیز اکادمی ویو
درود دوست عزیز واقعا دید بلند مدت داشتن خیلی خیلی کمک میکنه که طمع وترس رو کنار بگذاریم فردا یک روز دیگست و این فرداها میتونه ۳۶۵ روز تکرار بشه . من تویه یک سال ۵ تا اکانت کال کردم چند وقت پیش اولین برگه جدول هدفم رو که آذر ماه پارسال بود پیدا کردم که گام هام رو تعیین کرده بودم و شروع حساب ریل بود ولی نتها اون حساب دیگه نیست ۴ تا بعدشم دیگه نیست و من اکر به جای یک ماه به یک سال فکر میکردم و میگفتم این گام ها برای یک ساله نه یک ماه و تاسال دیگه این موقع باید این حساب رو داشته باشم دیگه اون ۴ تا دیگه از بین نمیرفت . داستان از اینجاست که وقتی ما با طمع شروع میکنیم و با طمع تارگت و حجم درست میکنیم و وقتی ضرر میکنیم فورا درصدد انتقام برمیایم دیگه زدیم جاده خاکی دیگه تریدر نیستیم و ن تنها اون حساب ۴ تا دیگه رو هم شارژ کنیم دوباره همونطور نعل به نعل پیش میبریم تا کال کردن.چون ذهن ما دیگه وقتی پای سیستم میشنه گوی آگاهی ما روی طمع و انتقام ست میشه و یکسال تکرار این لوپ اشتباه یعنی یک رشتبه عصبی قوی در ذهن ما ایجاد شده که به مجرد شارژ حساب و باز کردن معامله شمارو میبره در اون نواحی و کنترل از سمت ماخارج میشه. راه کار:باید به مدت یک سال که لازمش یک ماه است و لازمه اون یک هفته گام به گام فقط براساس چک لیست عین ربات پوزیشن باز کنیم میزان درگیری بالانس رو تعیین کنیم تارگت و ضرر رو تعیین کنیم نوار ترمینال رو ببنیدیم و اجازه بدیم معامله کار خودش رو انجام بده و بلافاصله ژورنال . این کار باید یک هفته یک ماه و چند ماه مثل یک ربات تکرار میشه بعد متوجه میشیم که خیلی راحت تر خودمون رو کنترل میکنیم و اون مشکلات از بین خواهند رفت
بسیار سپاس گذارم از استاد بزرگ برای مقاله ی بسیار خوبی که برای ما آماده کردید.
از نظر من به سوای تعاریف درست و متفاوت از موفقیت امیدوار بودن مثبت در رسیدن به هدف میتونه خیلی مواثر باشه.
همه چی بر میگرده به خودشناسی از استفاده ی درست واژه ی امید در موقعیت های مختلف
پیروز و موفق باشید
امیدوار بودن به معنای آرزو کردن یا رؤیاپردازی نیست. امید بواسطه ارزیابی رویدادهای ممکن وجود دارد و برخلاف رؤیا و خیال، آن رویدادهای ممکن، هرچند با احتمال کم، باید وجود داشته باشند.
شما میدانید که در کوتاهمدت ممکن است هر اتفاقی رخ دهد. منظورم این نیست که شما این نکته را فقط به صورت تئوری و روی کاغذ میداند، خیر، منظورم این است که شما به درک کاملی از این موضوع رسیدهاید. به این طریق، شما دیگر برای چیزهایی که اساساً وقوع آنها امکانپذیر نیست، بیخودی امیدوار نمیمانید.
ذهنآگاهی (Mindfulness) به ما یاد میدهد که تجربیات خود را بدون هیچگونه وابستگی به آنها بپذیریم. همچنین به ما یاد میدهد که از هر تجربهای در لحظه حداکثر بهره را ببریم و همه اینها با این آگاهی و درک بدست می آید که بالاخره خیلی زود باید همه آنچه اکنون اتفاق افتاد را رها کنیم و اتفاقات و رویدادهای پیشرو را بپذیریم.
بنابراین میبینیم که ذهنآگاهی هم به ما یاد میدهد که امید را از جایگاه تعادل تجربه کنیم. از آنجاییکه تغییر در طبیعت همه چیز نهفته است، لذا هیچچیزی بطور ذاتی و برای همیشه ثابت نیست، حتی احساسات ما نسبت به چیزهای گوناگون هم ثابت نیستند. فارغ از اینکه موقعیت کنونی چقدر وخیم است، هرچیزی امکانپذیر است.
ممنون بابت مقاله
“این یکی از بزرگترین پارادوکسهای زندگی است: اگر میخواهید در یک زمینه قوی شوید، اگر میخواهید نتایجی که در آینده میگیرید آنطور که میخواهید باشد، باید ذهن خود را آرام کنید و روی کارها و اقدامات صحیحی که باید انجام دهید، تمرکز کنید.”
چرا به این جمله پارادوکس گفتید؟ من تضادی توی دو بخش نمیفهمم
با سلام .به نظر من امید متعادل یعنی حد ضرر گذاشتن و قبول آن .ولی این کار نیاز به آگاهی داره .و آگاهی هست که مدت زمان تکرار یک اشتباه رو به حداقل میرسونه
بسیاااااااااااار عااااااااالی استاد بزررررگ