چگونه تجربیات و انتظارات ما میتوانند احساسات غلطی در ما ایجاد کنند؟
فهرست محتوا
چگونه تجربیات و انتظار های ما میتوانند احساسات غلطی در ما ایجاد کنند؟
مقدمه:
آیا یادتان هست آخرین باری که به رستوران مورد علاقه خود رفتید؟ شما انقدر این رستوران را دوست دارید که حتی قبل از اینکه به آنجا برسید، میدانید چه غذایی میخواهید سفارش دهید و پیش از اینکه به منوی غذاها نگاه کنید، از انتظارات خود خبر دارید. به محض اینکه به آن رستوران میرسید، کافی است آن فضا را ببینید و سروصدای آنجا را بشنوید و فوراً یک لبخند روی صورت شما نقش ببندد، چون دوباره تمام تجربیات گذشته خود در آن رستوران را به یاد آوردهاید. در نهایت پس از صرف غذا، یک احساس رضایت و خوشحالی در شما وجود دارد.
آیا با من در خصوص چنین تجربه مشابهی موافقید؟
ذهن شما دقیقا به همین صورت کار میکند. یعنی اگر تجربه کافی داشته باشید (با این فرض که بطور مرتب به یک رستوران بروید)، میدانید که چه انتظاراتی از آنجا دارید. حالا اگر این انتظارات شما برآورده شوند، سیمکشی احساسات درون شما به نحوی شکل میگیرد که احساس رضایت و خشنودی کنید.
در این مقاله میخواهم درباره دو موضوع صحبت کنم. یکی رابطه بین داشتن یک تجربه و اطلاع از اینکه چه انتظاری از آن تجربه داریم. دیگری رابطه بین اطلاع از احساساتی که بواسطه این انتظارات ایجاد میشوند. مهمتر اینکه قصد دارم به نقش و تأثیر این روابط در زمینه حرفه معاملهگری نیز بپردازم.
شکلگیری انتظارات
هر شخصی به دلیل تجربیات و تاریخچه فردی خودش، به آن کسی که امروز هست تبدیل شده است. این تاریخچه و تجربیات در واقع منبع باورها، فرضیات، ارزشها و تا حدی دستگاه بیولوژیکی حسی (شامل حس بینایی، شنوایی، لامسه، چشایی و بویایی) معاملهگر هستند.
در حالی که شما در طول عمر خود تجربیات مختلف را زندگی میکنید، همزمان باورها، ارزشها، فرضیات و حسهای شما در جهت تجربیاتی که داشتهاید، بیشتر و قویتر میشوند.
شاید شما در ابتدای انجام کاری مضطرب یا هیجانزده شوید، اما به مرور زمان که آن کار را بیشتر و بیشتر تکرار میکنید، آن احساسات اولیه کمرنگتر میشوند، چرا که حالا شما میدانید در مراحل مختلف انجام آن کار چه انتظاراتی دارید، و البته بیشتر مواقع هم آنچه انتظار دارید اتفاق میافتد.
برای مثال، چون شما تا الان صدها بار به رستوران مورد علاقه خود رفتهاید، بنابراین قویّا اعتقاد دارید که آن رستوران بهترین گارسونها یا خوشمزهترین کبابها را دارد. به همین خاطر، باور دارید که حتی اگر نسبت به رستورانهای دیگر صف انتظار خیلی طولانیتری دارد، ولی باز هم ارزش رفتن به آنجا را دارد. اما به هر حال چون ارزشها و باورهای شما میگویند که غذای آن رستوران کیفیت بالایی دارد، پس مشکلی با انتظار کشیدن در آنجا ندارید.
بنابراین اولین رابطهای که در مورد آن صحبت کردیم این است: تجربیات تکراری، انتظارات شما را شکل میدهند.
محرک احساسات
حالا که تجربیاتی که در رستوران مورد علاقه خود داشتهاید، کاملا وارد ذهن ناخودآگاه شما شدهاند، معمولا از این تجربه به عنوان یک استاندارد استفاده میکنید. اگرچه گاهی اوقات ممکن است چنین استانداردهایی ضد شما عمل کنند، اما به هر حال ذهن انسان اینطور کار میکند.
حالا که انتظارات شما کاملا در ذهن شما قرار گرفتهاند، اجازه دهید داستان را طور دیگری تعریف کنیم.
فرض کنید وارد یک رستوران کاملا جدید شدهاید که هیچ شباهتی به رستورانهای دیگر ندارد. به محضی که وارد این رستوران میشوید، متوجه یک صف طولانی از مردم میشوید که منتظر دریافت سفارشات خود هستند. در این لحظه، با توجه به استانداردی که در ذهن شما وجود دارد، این یک تجربه کاملا عادی است چون قبلا آن را به دفعات زیاد در رستوران مورد علاقه خود تجربه کردهاید. در واقع، شما بطور خودکار میدانید که وجود چنین صف انتظاری هیچ ایرادی ندارد و حتی این صف طولانی را معادل دریافت غذای خوب قرار میدهید (چون در رستوران مورد علاقه شما این یک امر عادی بود). متأسفانه، وقتی غذا میرسد میبینید آن چیزی نیست که انتظار داشتید. در حالی که صرفا چون غذای این رستوران متفاوت از غذای رستوران مورد علاقه شما بوده، اینطور فرض کردید که غذای این رستوران به خوبی آنجا نبوده است.
اما حقیقت این است که اگرچه اولین باری بوده که به این رستوران میآمدید، با اینحال از قبل از ورود به آنجا انتظاراتی از غذای این رستوران در ذهن خود داشتهاید و چون این انتظارات برآورده نشدهاند، بطور خودکار احساس نارضایتی و ناخشنودی کردهاید. بعضی افراد شاید حتی حال بدتری پیدا کنند چون فکر میکنند برای این غذا ارزش نداشت یک ساعت منتظر بمانند.
رابطه دوم این است: انتظارت شما بطور خودآگاه یا ناخودآگاه احساسات شما را تحریک میکنند.
در نهایت شما هیچوقت این رستوران را فراموش نخواهید کرد، نه به این دلیل که بدترین رستوران شهر بوده، بلکه به این خاطر که با تجربیات گذشته شما فرق داشته. بنابراین این تجربه باعث شد احساسات ناخوشایندی در شما ایجاد شود.
بررسی این روابط در زمینه معاملهگری
خوب دیگر مثال غذا و رستوران کافی است و اجازه دهید همین روابطی که تا به اینجا متوجه شدیم را در زمینه معاملهگری مورد بررسی قرار دهیم.
شما قبلا در جایی خواندهاید یا شنیدهاید که معاملهگران میتوانند صرفاً با معامله کردن در بازارهای مالی درآمدزایی کنند. اما مانند سایر مشاغل معمولی، تلاش کردید که به دنبال نوعی قطعیت باشید (احتمالا بصورت ناخودآگاه)، چون اساسا این نوع استاندارد در ذهن شما وجود داشته. به عبارتی دیگر، شما به دنبال یک چیز آشنا در این بازار هستید که با آن احساس راحتی داشته باشید. اما متأسفانه، حرفه معاملهگری مانند سایر مشاغل معمولی نیست.
پس از اینکه مدتی در زمینه معاملهگری تمرین میکنید (که این مدت میتواند هر اندازهای داشته باشد)، میخواهید که شاهد مقداری نتایج مثبت و درآمد باشید. اما متأسفانه هنوز هیچ درآمدی ندارید و در عین حال نمیدانید که بالاخره چه زمانی به درآمدزایی میرسید، به این دلیل که هیچ قانون ثابت و مشخصی وجود ندارد که یک نفر از چه زمانی میتواند به درآمد مستمر برسد. در واقع، هرچه سختتر و اصولی تر برای مسلط شدن و رسیدن به درآمدهای مالی تلاش کنید، این زمان می تواند کوتاهتر باشد.
معاملهگرانی که به موفقیت رسیدهاند، احتمالا مشکلی با احساسات خود ندارند. این امر تا حد زیادی به این دلیل است که نتایجی که بدست میآورند، همسو با انتظارات آنها است. مشکل اصلی را افرادی دارند که هنوز در رسیدن به یک درآمد مستمر شکست میخورند. از آنجاییکه انتظارات مالی این افراد برآورده نشده، ناراحت و ناامید میشوند و بستوه میآیند. در این مرحله، بعضی افراد حرفه معاملهگری را کنار میگذارند، بعضی دیگر به حرکت در مسیر اشتباه ادامه میدهند تا جایی که به خودشان آسیب میزنند یا حتی ممکن است بواسطه استرس بیش از حد، مشکلاتی برای خودشان ایجاد کنند.
ریشهیابی مشکلات
همانطور که میبینید، تجربیات گذشته شما در مشاغل گوناگون و زمینههای مختلف زندگی، انتظارات شما را شکل دادهاند و شما دیدگاه خود را نسبت به معاملهگری ایجاد کردهاید. یعنی شما بطور ناخودآگاه از تجربیات مشاغل گذشته خود که شاید هیچ ربطی هم به معاملهگری نداشته باشند، استفاده کردهاید. به این دلیل که هیچ نوع تجربه مرتبطی که بتوانید از آن برای ایجاد انتظارات معاملهگری خود استفاده کنید نداشتهاید.
بنابراین از آنجاییکه این انتظارات برمبنای تجربیات بیربط و اشتباهی شکل گرفتهاند، معمولا برآورده نمیشوند. زمانی که این اتفاق بیافتد، رابطه دومی که توضیح دادم (انتظارت شما بطور خودآگاه یا ناخودآگاه احساسات شما را تحریک میکنند) وارد عمل میشود. برای مثال، شما بطور خودآگاه میدانید که طبق چک لیست خود نباید انتظار داشته باشید که در تمام معاملات موفق شوید، اما در عمق وجود شما خبر دیگری است و باز هم انتظار دارید شاهد نتایج مثبت بیشتری باشید. متأسفانه، احساسات منفی به همین صورت شکل میگیرند.
نتیجهگیری
تجربیات و تاریخچه زندگی هر فردی متفاوت است و در نتیجه انتظارات هر فردی متفاوت از دیگری است. با وجود انتظارات متفاوت (یا اشتباه)، احساسات شما هم وارد مسیر اشتباهی میشوند.
نکته مهمی که قصد دارم در این مقاله به شما بگویم همین است. اگر واقعا میخواهید یاد بگیرید که احساسات خود را کنترل کنید، باید در وهله اول یاد بگیرید که انتظارات خود را مدیریت کنید. برای اینکه روی انتظارات خود کار کنید، باید رابطه بین تجربیات گذشته و انتظارات معاملاتی خود را قطع کنید. در این صورت، قادر خواهید بود مشکلات احساسی خود را برطرف کنید.
در عین حال، روی کسب تجربیات صحیح هم کار کنید. مثلا انقدر در حساب دِمو یا یک حساب ریِل کوچک کار کنید تا اینکه بتوانید راحتتر و بدون استرس معامله کنید و احساسات شما در معاملاتی که انجام میدهید دخیل نباشند. زمانی که به این مرحله برسید، میدانید که دیگر آمادگی لازم را کسب کردهاید.
گردآوری و ترجمه: آکادمی ویو
منبع: tradingco / academywave
مثل همیشه عالی سلطان ❤️💯💯
لطفا راهکار بدید،اینکه ما بدونیم نباید و بفهمیم مسئله رو ۵۰ درصد کاره و اما نمیدونیم چی کار کنیم لطفا مفصل در مورد این موضوع بیشتر صحبت کنید
دوباره موضوعی که فکرم رو مشغول کرده بود تیتر مقالهی آکادمی شد …
عالی بود.
فوق العاده عالی بود.
ممنونم استاد عزیز
بسیار عالی استاد . دقیقا همون مفهوم ذهن خالی که همیشه میگفتید چقدر مهمه در سرعت نتیجه گیری ما
بسیار عالی و ممنون از مقاله خوب شما استاد عزیز و تیم عالی آکادمی؛
دیدگاه شخصی من این بود که چون در تمام کارهایی که تا به حال انجام دادم، موفق بودم، پس در این شغل هم موفق میشم، این اعتماد بنفس و طرز فکر عالی هست ولی انتظارم از خودم این بود که به هیچ وجه ضرر نکنم.
برای مثال وقتی متوجه شدم که حتما و باید در این بازار برای موفقیت، ضرر رو بپذیرم و حدضرر بزارم و مدیریت کنم اهدافم رو (مثلا گام های ۳٪ی) تونستم حس کنم که در مسیر درست و پیشرفت هستم و تازه در ابتدای مسیر قرار گرفتم.
سلام به استاد عزیز
زمانی که مسیری انتخاب می شود و شما در ان مسیر جدیت و تلاش مستمر دارید با توجه به سختی مسیر و خستکی های ان در زمانی که فکر هم نمیکنید کمک های غیبی از راه میرسد و من از زمانی که مسیر وراه معامله گری راپیش گرفتم بصورت اتفاقی شما در این را پدیدار شدید و هر زمان که به هر مشکلی بر می خورم چه تکنیکال و چه روانشناسی مقاله ای از شما می خوانم که اسوده خاطر و با اطمینان بیشتر در این مسیر پیش میروم و کاملا زندگی خود را در این مقاله ها میبینم . خداوند شما را پایدار و هر روز قوی تر از روز قبل برای ما نگه دارد .
عالی . بسیار ممنون
سلام جناب دهقان عزیز
با توجه به مطالبی که فرمودید و دستور العمل های مغز و ناخودآگاه میتونیم اصلاح هایی از طریق هیپنوتراپی در مسیر ذهنی ایجاد کنیم؟
عالی بود استاد
ممنون
عرض ادب و احترام
خیلی ممنون از شما و تیم خوب اکادمی.
راه تریدر شدن،راه انسان بودن.
سلام و خسته نباشید خدمت استاد عزیز و تشکر بابت مطالب بسیار آموزنده و مفید
مثل همیشه عالی سلطان ❤️💯💯
ممنون استاد امینو بابت این مقالات عالی
درود جناب امینو
یادگیری تکنیک بخش کوچکی از برنامه ترید است و همگام با آن رفتارهای روحی و روانی از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است که شما در مجموع مقالات خود به زیبایی به آن پرداخته اید
بابت این انرژی و حال خوبی که همانند عطری دل انگیز می پراکنید ، سپاسگزارم
سپاسگزارم . این مقالات آکادمی خیلی آرامش بخش و فوق العاده هستند .
ازاینکه منرا باخودم اشنا میکنید متشکرم
عالی
تا زمانی که مدیریت احساسات رو یاد نگیریم واقعا نتیجه جالبی نمیگیرم توی این حرفه
تشکر از استاد امینو و تیم حرفه ای اکادمی ویو براب مقالات بی نظیر و عالی
عشقی استاد دمت گرم❤️
استاد امینوی عزیزم مثل همیشه عالی♥️♥️♥️
خداقوت🙏🙏🙏
بسیار عالی
کتاب معامله گر منظم هم دقیق همین ها رو توضیح میده
بسیار عالی هستند این نوع مقالات
تشکر
درود فراوان بر شما
همیشه سلامت و برقرار باشید
و در پناه خدا
هر چقد مطالعه کنم باز هم مقالات شما بسیار ارزشمند هستند.
پایدار باشید استاد امینو
👏
درود و سپاس
شما بطور خودآگاه میدانید که طبق چک لیست خود نباید انتظار داشته باشید که در تمام معاملات موفق شوید، اما در عمق وجود شما خبر دیگری است و باز هم انتظار دارید شاهد نتایج مثبت بیشتری باشید. متأسفانه، احساسات منفی به همین صورت شکل میگیرند
نکته مهمی که قصد دارم در این مقاله به شما بگویم همین است. اگر واقعا میخواهید یاد بگیرید که احساسات خود را کنترل کنید، باید در وهله اول یاد بگیرید که انتظارات خود را مدیریت کنید. برای اینکه روی انتظارات خود کار کنید، باید رابطه بین تجربیات گذشته و انتظارات معاملاتی خود را قطع کنید. در این صورت، قادر خواهید بود مشکلات احساسی خود را برطرف کنید.
در عین حال، روی کسب تجربیات صحیح هم کار کنید. مثلا انقدر در حساب دِمو یا یک حساب ریِل کوچک کار کنید تا اینکه بتوانید راحتتر و بدون استرس معامله کنید و احساسات شما در معاملاتی که انجام میدهید دخیل نباشند. زمانی که به این مرحله برسید، میدانید که دیگر آمادگی لازم را کسب کردهاید
خیلی عالی و کاربردی و ضروری و کلیدی بود تشکر از شما استاد
ازاین مثال رستوران و غذا هم که خیلی استفاده کردین تو ذهن تون دم دستتونه خوب جا میندازین باهاش😄